<no title>

ساخت وبلاگ


با توام...!

تویی که یادت سرمشقیست برای کوچه های بن بست خیالم

دوست داری بفهمی سکوتت با قلب ترانه هایم چه کرد؟

بغض ترانه هایم در آستانه فریادی عظیم ترک خورد...

به همین سادگی...!

آن شب ستاره به یاد اندوه غریبم تا صبح ضجه زد

سنگی که تندیس بی تو بودنم بود در درون شکست

اما تنها بی تفاوتی تو بود

که امضایی بر ثانیه های کبود حسرت حضورت شد

آشنای غریب دلتنگی هایم....!

چه خوب درست در اوج حضور بی دغدغه ام

سکوت خالی از سخنت را بدرقه حضور دست هایم میکنی

میدانی؟...

دلم چند وقتیست رویا میخواهد..

رویایی از تبار صداقت نگاه ها نه سکوت صداها

رویایی از نژاد ایمان دلها نه لبخندهایی از جنس تحقیر

رویایی از تثبیت سایه سپید حضوری روی دفتر سیاه دلی

که همین روزها خواهد مرد

اصلا شاید الان دل مرده ای دارد

وصیت نامه اش را برای حافظه بی رحم دنیا تکرار میکند

تایاد آوری کند که ای مشتاقان زمین..!

روزی هم من چون شما دنیا را از دریچه نگاه عاشقی می دیدم

که خیال میکرداگر ایمان داشته باشی

همه سکوت های دنیا روزی در برابرت خواهد شکست

او روزها را با این تفکر گذراند

اما نمی دانست همه چیز ایمان نیست

وایمان تنها یک مبارز است در صحنه نبرد زندگی

که می جنگد با تقدیر

واو دید که چگونه تقدیری روی ایمانش سایه افکند

تا شکست خورده از زندگی سندنابودی رویاهایش امضاشود

وبی بهانه یک عمر صداقتش را ببازد

در آستانه چشمانی که هرگز او را باور نکرد...!

پی نوشت:

**نمی‌دانی چه دردی دارد که گاهی

 شانه‌ای، دستی، کلامی را نمی‌یابی

 ولیکن سینه‌ات لبریز از اشک است . . . نمی دانی!

پی نوشت۲:

**کـــــــــاش هیـچـوقــت آرزو نمی کردم کفش های مــادرم اندازه ام شود !

پی نوشت۳: 

**قیـــافـــه ام تــــابـــلـــو شده بود! گفتن: چی میکشی؟!!!

گفتم:

زجـــــــــــــــر!

گفتن: نه یعنی چی مصرف میکنی ؟

گفتم:

 زنـــــدگـی...!

کلا عشقی...
ما را در سایت کلا عشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منصور7اسمون عاشق eashgh بازدید : 172 تاريخ : دوشنبه 11 شهريور 1392 ساعت: 1:48